الجزيره بررسي کرد؛ علت حملات مکرر سعودي به دولتهاي همسايه چيست؟/ سياست خارجي عربستان خطري براي تمام منطقه است
تاریخ انتشار: ۱۷ تیر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۳۹۵۳۲۱۷
خبرگزاري آريا - پايگاه خبري الجزيره در مقاله اي مناسبات پرتنش عربستان سعودي با همسايگان را در نتيجه مباني غلط سياست خارجي اين کشور ارزيابي کرده و به تشريح اين مباني پرداخت.
سرويس جهان مشرق - پايگاه مرکز مطالعاتي شبکه الجزيره در مقاله اي نوشت که بحران کنوني بين عربستان سعودي و متحدانش با قطر به احتمال فراوان آخرين بحران موجود در زنجيره مناسبات سخت عربستان با همسايههاي کوچک حاشيه خليج فارس نيست.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اين گزارش به بررسي زيرساختهاي سياست خارجي عربستان و مباني آن پرداخته که باعث ميشود اين کشور مواضع اين چنيني در قبال همسايگان خود اتخاذ کند. مواضع برتريطلبانه که باعث ميشود اختلافات مکرر و معضل هاي مزمن در مناسبات عربستان سعودي با کشورهاي حاشيه خليج فارس به صورت کلي به وجود آيد و بحران کنوني با قطر نيز تنها يکي از نمودهاي سياسي کشمکشهاي عادي و تنش هاي تاريخي در اين مناسبات است.
زيرساختهاي سياسي عربستان با کشورهاي حاشيه خليج فارس
هر سياست منطقهاي، مبتني بر زيرساختها و مسلماتي است که مناسبات خارجي دولت ها را شکل ميدهد. از اين منظر بايد زيرساختهاي مناسبات عربستان سعودي با کشورهاي همسايه از جمله دولتهاي حاشيه خليج فارس را بررسي کرد، سياستهايي که زيرساختهاي آن به عنوان چارچوب فراگير ترسيم شاخصهاي مناسبات عربستان با اين دولت ها مورد پذيرش رياض است.
براي رسيدن به اين هدف بايد پا را از گفتمان رسمي که عربستان سعودي بر اساس آن خود را به عنوان يکي از دولتهاي مشتاق به همکاري کشورهاي خليج فارس و تبديل کردن اين همکاري به اتحاد واقعي نشان مي دهد، فراتر بگذاريم. البته اين طرحي بود که ملک عبدالله آن را ارائه کرده بود، اما موفقيتآميز نبود. عربستان سعودي همچنان اصرار دارد که نقش مکمل را در بين دولتهاي ششگانه تأسيس کننده شوراي همکاري خليج فارس که در سال 1981 تأسيس شده ، ايفا کند.
توجه به اتفاقات تاريخي زمانهايي از همراهي و همگرايي و لحظاتي از کشمکش و برخورد را در ميان اين کشورها نشان ميدهد . بر اين اساس ميتوان بدون توجه به سياست ظاهر سازي شده رسمي عربستان، به برخي مباني و مفاهيم واقعي در مناسبات عربستان با دولتهاي خليج فارس دست پيدا کرد. در اين بررسي به شش مولفه مي رسيم که در سياستهاي عمومي عربستان در قبال کشورهاي حاشيه خليج فارس خود را نشان ميدهد:
1-اهميت نماد ديني عربستان: دولت سعودي معتقد است که وجود حرمين شريفين در مکه و مدينه در داخل مرزهاي اين کشور و سلطه دولت عربستان بر آن ها به عنوان خادم الحرمين برگ برنده مهمي در نحوه تعامل با دولتهاي ديگر در حاشيه خليج فارس و حتي ساير دولتهاي جهان است. جغرافياي مقدسي که عربستان سعودي براي خود ايجاد کرده، باعث شده اين کشور خود را رهبر دنياي کوچکي در اطراف شبه جزيره عربستان و رهبر جهان عرب و اسلام بداند. سعودي ها فراتر از اينها خود را به عنوان يک رهبر جهاني به شمار مي آورند و معتقدند که غرب و ديگر کشورها بايد به عنوان رهبر اول جهان اسلام آن را به رسميت بشناسند.
در همين راستا مقامات سعودي از لقب خادمالحرمين سوءاستفاده ميکنند تا خود را به عنوان مهمترين کشور دنيا از جنبه ديني معرفي کنند و دولتهاي ديگر را مجبور کنند تا به اين نکته اذعان داشته باشد که عربستان از جنبه اهميت سياسي نيز در رتبه اول قرار دارد. در اينجا رويکرد انتقالي از نماد ديني به نماد سياسي را مي بينيم که مبتني بر تغييرات و منافع رقابتي و معامله هاي سعودي ها است. بازي با برگه مقدس مآبي در درگيريهاي سياسي را شايد بتوان برگه اي موفقيتآميز توصيف کرد ، اما سياست خارجي عربستان سعودي به نحوي است که از ديگران انتظار تعامل با خود به عنوان يک سياست ديکته شده را دارد و بقيه بايد قيموميت ديني و سياسي اين کشور را نيز بپذيرند. اين رويکرد باعث ايجاد تقابل بين تقدس و سياست مي شود و ممکن است نتايج منفي در مناسبات سياست خارجي عربستان داشته باشد، چرا که مبتني بر اين فرضيه است که دولتهاي اسلامي بايد در برابر اراده سياسي عربستان سر خم کنند.
2- الگوي اصالت ريشه اي: عربستان سعودي خود را قلب دنياي عرب از لحاظ تمدن و فرهنگ ميداند و معتقد است که تمامي قبايل عرب به ويژه قبايلي که در خليج فارس حضور دارند، ريشههايي دارند که به عمق عربستان ميرسد. اين فهم موهوم از ريشه هاي عربي باعث ايجاد نوعي احساس برتريطلبانه مي شود، به گونهاي که سعوديها خود را در موقعيت اصل مي دانند و ديگران را فرع بر خود قلمداد مي کنند. اين رويکرد باعث شده مناسبات منطقهاي عربستان با همسايگان خود در لحظات مشخصي دچار تنش شود. اين موضوع زماني روشنتر ميشود که خاندان آل الشيخ که خانواده مرتبط با وهابيت سعودي هستند، در بيانيه اي ارتباطات قبيله اي بين خود و حکام قطر را منکر شدند. اين بيانيه نشان دهنده مواضع سعودي ها و آمادگي آنها براي وارد کردن درگيري هاي ريشه اي و اصل و نسب قبيله اي در مناقشات سياسي است که اين روند باعث افزايش اختلافات قديمي مي شود و تعامل با اين بحران بر اساس رويکرد درست و عقلانيت سياسي را از بين ميبرد.
سوءاستفاده از گفتمان عمق قبيله اي و استفاده از آن به عنوان سلاحي بر ضد تمامي مخالفان و کساني که با آل سعود اختلاف نظر دارند، مفهوم داخلي ديدگاه هاي سعودي ها در نحوه تعامل و مناسبات خارجي با همسايگان خليجي است.
3- مرکزيت جغرافيايي: عربستان سعودي خود را نه تنها بزرگترين دولت شبه جزيره، بلکه در تمامي جهان عرب معرفي ميکند و مرزهاي خود را از اردن تا عراق در شمال يا يمن در جنوب مي داند. براساس اين حجم جغرافيايي که عربستان براي خود قايل است، خود را مرکز و محور اساسي منطقه ميداند که دولتهاي ديگر از جمله دولتهاي کوچک حاشيه خليج فارس که مساحت کمي دارند و در مقايسه با عربستان از جمعيت کمتري برخوردار هستند نيز بايد به آن احترام بگذارند. اين احساس به صورت ويژه در گفتمان مقامات سابق عربستان در نحوه صحبت از بحران با قطر قابل ملاحظه است. بر همين اساس بود که ترکي الفيصل مدير سابق سرويسهاي جاسوسي عربستان مدعي شد که قطر يک دولت نيست، بلکه خانواده متشکل از 300 هزار نفر است. اين ، ديدگاه مقامات سعودي در قبال شهروندان ديگر کشورهاي حاشيه خليج فارس و جغرافياي آنها است و از اين مبنا است که ميتوان خاستگاه سياستهاي عربستان در تعامل با دولتهاي حاشيه خليج فارس را شناخت.
4- ثروت اقتصادي: اقتصاد عربستان بر اساس منابع نفتي و حجم بازار و قدرت خريدي که دارد ، بزرگترين اقتصاد عربي و خليجي به شمار ميرود. با اين وجود رژيم آل سعود تکامل اقتصاد خود با اقتصاد کشورهاي حاشيه خليج را جز در صورتي که آنها تحت کنترل و سيطره آنها باشند، مهم ارزيابي نميکند و تنها از منظر منافع ويژه خود به اين موضوع نگاه ميکند. تکامل اقتصادي از ديدگاه رياض مردود است و دولتهاي ديگر بايد وابستگي اقتصادي به تصميمات سعودي ها را بپذيرند. نتايج اين سياست از سال 2014 قابل مشاهده است ، يعني هنگامي که عربستان سعودي اصرار داشت که در پي افت شديد قيمت نفت، حجم توليد خود را پايين نياورد تا بتواند سهميه خود در بازار را حفظ کند و هرگز اهميتي به پيامدهاي اين تصميم بر اقتصاد کشورهاي همسايه خود در خليج فارس نمي داد.
در همين راستا هنگامي که رژيم آل سعود پيشنهاد ايجاد سامانه ارز متحد خليج فارس را مانند يورو در اروپا مطرح کرد ، اصرار داشت که رياض پايتخت عربستان به عنوان مرکز بانک خليج فارس مورد پذيرش قرار گيرد، اما امارات در آن زمان اين موضوع را رد کرد و اين اختلاف باعث کنار گذاشتن کامل اين پرونده شد.
5- آرمانگرايي هاي نظامي: عربستان سعودي در ابعاد نظامي خود را قلب نظامي کشورهاي خليج فارس ميداند و معتقد است که تمامي ابتکارهاي همکاري نظامي و امنيتي بايد به گونهاي باشد که رياض را در مرکزيت و فرماندهي خود بپذيرد. رياض تنها در شرايطي ايجاد سامانه نظامي مشترک را ميپذيرد که خودش فرماندهي آن را برعهده داشته باشد. اين اعتقاد از آنجا ناشي ميشود که عربستان سعودي ارتش خود را بزرگترين ارتش در سطح خليج فارس ميداند و هزينه هاي نجومي خود براي نوسازي صنايع نظامي وارداتي را نيز بزرگترين رقم در ميان کشورهاي جهان و حاشيه خليج فارس مي داند.
اين رويکرد عربستان همچنين در همکاريهاي نظامي سپر جزيره و در توافقنامههاي امنيتي و ائتلافهاي نظامي منطقهاي بعد از تأسيس شوراي همکاري خليج فارس نيز قابل مشاهده است. رياض سيستم هاي نظامي مشترک را تنها در صورتي ميپذيرد که تحت حاکميت اين کشور باشد. نمونه اين الگوي رفتاري را در مورد يمن ميتوان مشاهده کرد که در اين چارچوب تلاش کرد ائتلافي نظام از کشورهاي خليج فارس و ساير کشورهاي عربي و اسلامي دست و پا کرده و از سال 2015 تاکنون حمله اي را بر ضد اين کشور ترتيب دهد.
6- رهبري منطقه: رژيم آل سعود خود را محور اساسي گفتوگو با تمامي قدرت هاي جهاني به نيابت از دولتهاي کوچک حاشيه خليج فارس ميداند. اين اعتقاد را ميتوان به وضوح از طريق مناسبات عربستان با آمريکا به ويژه در ابعاد خليجي و عربي مشاهده کرد. رياض نميتواند اين موضوع را بپذيرد که مناسبات مستقل از چارچوب مورد ترسيم اين کشور در ميان کشورهاي خليج فارس و آمريکا وجود داشته باشد و دولتهاي خليجي که به دنبال ايجاد خطوط تماس مستقيم با آمريکا بدون اجازه عربستان سعودي باشند ، بايد تقابل با عربستان را بپذيرند. به عنوان مثال پادشاهي عمان که نقش زمينه سازي در ايجاد تماس بين ايران و آمريکا را داشت که در نهايت منجر به امضاي توافقنامه هستهاي در دوران باراک اوباما رئيسجمهور گذشته آمريکا شدند، مورد خشم رياض قرار گرفت. چرا که سياست گفتوگو و نه تقابل با ايران را در پيش گرفت و زمينهساز مناسبات دوستانه مستقل خود با آمريکا شد که عربستان آن را مخالف با رويکردهاي خود در تعامل با آمريکا و ايران مي دانست.
ذوب کويت و بحرين در مباني سياسي عربستان
مباني سياسي که عربستان سعودي در پيش گرفته بود در برخي مواقع موفق شد کنترل و تسلط اين کشور در تصميم سازي برخي کشورهاي خليج فارس را به دنبال داشته باشد. مصيبتهاي داخلي اين کشورها در موارد مختلف و ضعف داخلي و منطقهاي از جمله عوامل موفقيت اين سياستها بود. در اين زمينه ميتوان به دو مورد کويت بعد از اشغال عراق و بحران خليج فارس در سال 1990 و بحرين بعد از آغاز انتفاضه مردمي در پي تحولات سال 2011 اشاره کرد.
در مورد کويت، رياض موفقيت شد محدوديتهايي را در مناسبات خارجي اين کشور ايجاد کند، اين اتفاق در نتيجه بدهي هاي سياسي کويت صورت گرفت که در پي اشغالگري و تجاوز عراق به اين کشور و تکيه آن بر عربستان افزايش پيدا کرده بود. با اين وجود کويت در برخي موارد نظير ميدان نفتي الخفجي و اتخاذ سياست خارجي جداگانه به ويژه در زمينه تعامل با ايران موفق شد از زير يوغ عربستان خارج شود. به همين علت بود که کويت با وجود قطع مناسبات عربستان با تهران در سال 2016، سطح نمايندگي ديپلماتيک خود با تهران را حفظ کرد و سياست تقريباً مستقل در قبال عراق و همگرايي با اين کشور را در پيش گرفت.
کويت با اين وجود با گذشت بيش از دو دهه از تجاوز عراق همچنان ديپلماسي سازش و عدم تحريک رياض را در دستور کار خود قرار داده و سعي دارد خود را از رياض دور نگه دارد. ميانجيگري کويت براي حل بحران قطر نيز بر اين اساس است که اين کشور سعي ميکند نقطه اتصال عربستان و همسايگان خود باشد تا خود را از افتادن در دو راهي تسليم شدن يا تقابل با رياض در امان نگه دارد.
مورد دوم بحرين است که به علت تزلزل حاکميت اين کشور در تحولات داخلي بعد از حوادث 2011 به وابسته مطلق عربستان تبديل شده است، تحولاتي که در نتيجه آنها شکاف گسترده سياسي و جامعه شناختي و طايفه اي بين حاکميت و ملت روشن شد. عربستان از اين شکاف استفاده کرد و بحرين را بدون تلاش زياد زير چتر خود گرفت. در اين ميان مقامات بحرين نيز استقلال تصميمگيريهاي سياسي خود را دو دستي تقديم عربستان کرده و تکيه خود به کمکهاي مالي و معنوي سعوديها را افزايش دادند.
شکست سياستهاي وابستگي به عربستان
اين خاستگاه هاي اساسي که در چارچوب و نحوه مناسبات عربستان با کشورهاي حاشيه خليج فارس برشمرديم، مباني است که نميتواند مفهوم وحدت خليجي واقعي و کامل را تثبيت کند، بلکه وحدت مشروط به وابستگي به برادر بزرگتر با شعار همکاري و اجماع خليجي را ايجاد خواهد کرد. اين مباني باعث بروز درگيريها و کشمکشهاي مستمر مي شود که گاه اوج مي گيرد و گاه مهار مي شود. متغيرات جديد احتمالاً به شکلي است که بروز بحرانهاي سعودي - خليجي را به حالتي مکرر و دائمي تبديل خواهد کرد، درست مانند اتفاقاتي که طي سالهاي اندک گذشته شاهد آن بوديم. اين تحولات ارتباط قوي با فضاي عمومي داخل عربستان دارد، به ويژه پس از اينکه حاکميت به شخصيتي رسيده که هيچ تجربه سياسي ندارد و فردي متهور و جسور به شمار مي رود که وحدت خليجي را از بين برده و ممکن است زمينههاي فروپاشي شوراي همکاري خليج فارس يا به انزوا کشاندن آن و ايجاد ائتلافهاي دوجانبه نظير ائتلاف کنوني عربستان و امارات را مهيا کند .
در ابعاد تاريخي نيز شکستهاي زيادي در اين عرصه پديد آمده که مهمترين آنها درگيريهاي مرزي است که به عنوان درگيريهاي عربستان با کشورهاي حاشيه خليج فارس مطرح مي شود که از دهه سوم قرن گذشته ميلادي با کويت و سپس با قطر و امارات و حتي با عمان آغاز شده است. محور تمامي اين درگيريها و منازعات، نفت و مکانهاي وجود نفت و نحوه استفاده از آن بوده است. عربستان براي حل و فصل تمامي اين درگيري ها از مفهوم مصادره اراضي بر اساس هويت قبايل ساکن در اين مناطق و هواداري تاريخي آن ها از عربستان استفاده کرده است.
علاوه بر درگيري بر سر منابع اقتصادي، اهداف ديگري نيز وجود دارد که خطر بيشتري دارند. از جمله آنها ميتوان به کشمکشهاي قبيلهاي و امتداد گروه هاي انساني در مرزهاي کشورهاي خليج فارس اشاره کرد که زير نظر کشورهاي خارجي به ويژه انگليس ترسيم شده و در ادامه منافع نفتي آمريکا را مد نظر قرار داده است.
از ديگر شکستهاي سياست خليجي عربستان سعودي ميتوان به ايجاد بحرانهاي مستمر با برخي دولتها نظير قطر اشاره کرد ، کشوري که روشي مخالف با رويکرد عربستان سعودي در نحوه تعامل با خيزش هاي عربي را دنبال مي کند. رسانههاي تبليغاتي قطر نيز مواضعي مخالف با رويکرد انقلاب معکوس عربستان در مصر و تونس و ديگر کشورها اتخاذ کردهاند. همين موضوع باعث شده بود که تقابل بين قطر و عربستان به اتفاقي تقريباً قطعي تبديل شود.
مورد ديگر پادشاهي عمان است که سياستي متفاوت از سياست سعودي ها را دنبال ميکند ، همين موضوع باعث رکود در مناسبات دوجانبه شده که هنوز تا حد قطع روابط پيش نرفته است، البته اين دو کشور هرگز مناسبات مستحکمي با يکديگر نداشتهاند و عربستان هرگز عمان را يک دولت اسلامي به حساب نميآورد و مفتيان سعودي نيز هرگز مذهب اباضي موجود در اين کشور را به عنوان يکي از مذاهب اسلامي به رسميت نشناختند. اين موضوع باعث ايجاد کشمکشهاي ديني بين دو کشور شده که در پشت پرده از سوي مؤسسات ديني عربستان گسترش داده ميشود. بعد از اين بحران ديني، درگيريهاي دو طرف به مواضع آنها نسبت به ايران باز ميگردد. عمان خود را از مواضع عربستان که به دنبال تقابل با ايران است دور نگه داشته و ترجيح ميدهد گفتگوهاي مخفيانه با اين کشور را دنبال کند و در همين راستا بسترساز تماس و گفتگوها ميان ايران و آمريکا شد.
مفاهيم سياست خارجي عربستان خطري براي تمام منطقه است
در سايه حاکميت جديد عربستان، به نظر ميرسد که اين کشور در مواضع خود نسبت به کشورهاي حاشيه خليج فارس سرسختي بيشتري نشان ميدهد و به جاي اجماع خليجي که مبتني بر وحدت و همکاري مشترک است، تحت حاکميت محمد بن سلمان وليعهد جديد، بازي دو سر باخت "يا با من باش يا بر ضد من" را در مناسبات خود با ساير کشورهاي حاشيه خليج فارس در پيش گرفته است. اين مناسبات دو سر باخت ،مناسبات غيرمتوازن مبتني بر مباني سلطهطلبي و عدم مساوات است و به همين علت است که احتمالها و سناريوهاي مرحله آينده نه تنها براي کشورهاي کوچک حاشيه خليج فارس، بلکه آن براي تمامي منطقه عربي خطرناک به شمار ميرود.
کنار گذاشتن گفتمان ديپلماتيک و در پيش گرفتن گفتمان تنشآفرين و نظامي و امنيتي و محاصره دولتهايي که از منظر عربستان سعودي ماجراجو به شمار ميروند، باعث از بين رفتن صلح و ثبات خليج فارس و گسست بافت اجتماعي اين منطقه ميشود . به اين ترتيب رياض شهروندان خارجي را وارد درگيريهاي سياسي خود ميکند ، به عنوان مثال در هر يک از درگيريها از شهروندان مقيم کشورهاي ديگر مي خواهد تا به سرزمين مادري خود بازگردند. اين رفتار خودسرانه و سرکوبگرانه ضد حقوق بشر و حقوق مهاجرين، رفتاري عجيب از عربستان به شمار نميرود، چرا که در گذشته نيز اين کشور صدها هزار نفر از مردم يمن را به علت حضور در کنار علي عبدالله صالح رئيس جمهور وقت يمن يا شهروندان عراقي را به علت حضور در کنار صدام حسين رئيس جمهور عراق در زمان جنگ خليج فارس [حمله عراق به کويت] از خاک خود اخراج کرده است.
در دوره جديد عربستان پول بيشتر از ديپلماسي اهميت دارد و براي خريد مواضع طرفهاي ديگر مورد استفاده قرار ميگيرد. البته سود اين موضوع براي برخي کشورهاي حاشيه خليج فارس نظير بحرين قابل اهميت است که محتاج حمايت مالي سعودي ها هستند، اما در مورد کشور ثروتمندي نظير قطر اين موضوع کارآيي ندارد. عربستان تنها در صورتي ميتواند اين مباني را از سياست خارجي خود کنار بگذارد که سياستها و مباني مناسبات خارجي خود را تغيير داده و براساس احترام به ديپلماسي و گفتگو و اذعان به حق دولتهاي مستقل در تصميمگيريهاي مستقل ، عمل کند و تصميمات آنها را حتي در مواردي که منعکسکننده سياست عربستان سعودي نباشد، محترم بشمارد.
به همين علت است که ما مفاهيم سياست خارجي عربستان و خطري براي منطقه ميدانيم، چرا که اين مفاهيم ناقص است و بايد ابعاد مهمي که همان تماميت کشورهاي ديگر يا مساوات ميان کشورها براي ايجاد منطقه خليجي امن و به دور از درگيري ها باشد را مورد توجه قرار دهد و سرنوشت منطقه را با آرمانگرايي هاي افراد بدون تجربه سياسي و فاقد تجربه تعامل با بحران ها گره نزند.
منبع: خبرگزاری آریا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۹۵۳۲۱۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تمرین دفع حملات خارجی در رزمایش مشترک آمریکا و فیلیپین
آمریکا و فیلیپین با شلیک موشک و توپخانه، به دفع حملات شبیه سازی شده مهاجمان خارجی در رزمایش نظامی سالانه خود پرداختند. - اخبار بین الملل -
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، ارتش های آمریکا و فیلیپین با شلیک موشک و توپخانه به خنثی کردن و دفع حملات شبیه سازی شده در آب های شمالی فیلیپین درمواجهه احتمالی با تایوان در رزمایش نظامی سالانه خود پرداختند.
هدف از این رزمایش با نام بالیکاتان 2024 یا شانه به شانه، نشان دادن قدرت نظامی دو کشور در منطقه و تقویت روابط نظامی فی مابین دربحبوحه تنش های فزاینده در منطقه، عنوان شده است.
براساس این گزارش، در این رزمایش حدود 200 سرباز به دفاع از سواحل شهر ساحلی لائوگ پرداخته و موشک های جاولین و توپ های جنگی هاویتزر را پرتاب و اقدام به شلیک مسلسل کردند تا تلاش دشمن برای حمله به سواحل را دفع کنند.
همچنین نظامیان دو کشور در بخشی از این رزمایش، پنج فروند پانتون شناور بر روی آب را غرق کردند.
حدود 17 هزار نفر از نظامیان ارتش های آمریکا و فیلیپین رزمایش های نظامی سالانه خود را با نام «بالیکاتان 2024 یا شانه به شانه»، را از حدود 15 روز پیش در بحبوحه تنش ها در دریای چین جنوبی آغاز کردند.
این رزمایش از 22 آوریل تا 10 ماه مه در حالی در دریای چین جنوبی برگزار می شود که اخیرا مانیل و پکن منازعات و تنش هایی در این دریا داشته و حتی توپ های آبی نیز به سوی یکدیگر شلیک کردند.
در همین حال نظامیان فرانسه و استرالیا نیز که در مواجهه با رفتارهای تهاجمی چین در دریای چین جنوبی، روابط دفاعی خود را تقویت کرده اند، به دلیل آنکه این رزمایش در خارج از آب های منطقه ای فیلیپین، برگزار می شود، برای نخستین بار به این تمرین دریایی ملحق خواهند شد.نمایندگان 14 کشور آسیایی و اروپایی نیز به عنوان ناظر در این رزمایش حضور دارند. فیلیپین قصد دارد از ژاپن برای شرکت در این رزمایش در سال آینده میلادی دعوت به عمل آورد.
براساس این گزارش، پکن در مورد بیشتر بخش های دریای چین جنوبی ادعای مالکیت دارد. از مسیر ارتباطی سالانه بیش از 3 تریلیون دلار محموله های تجاری با کشتی از آنجا عبور می کنند. پکن همواره رزمایش های مشترک کشورهای این حوزه را مورد انتقاد قرار داده و اظهار می کند که این اقدامات باعث افزایش تنش ها و برهم خوردن صلح و ثبات در منطقه می شود.
در همین حال سخنگوی وزارت امور خارجه چین چند روز پیش اظهار کرد چین از فیلیپین می خواهد تا از تشدید تنش ها و تحرکات در دریای چین جنوبی خودداری کرده و از آمریکا نیز خواست تا حمایت از درگیری ها و تقابلات در منطقه را کنار بگذارد.
همچنین فردیناند مارکوس رئیس جمهور فیلیپین اظهار کرد کشورش به هیچ وجه هیچ نوع درگیری را تحمل نخواهد کرد و مانیل خواستار افزایش تنش ها در منطقه نیست. این رزمایش ها و تمرین های نظامی سالانه هشداری برای چین است.
علاوه بر این ژنرال مایکل سدرولم فرمانده نیروهای مشترک رزمایش بالیکاتان در جمع خبرنگاران اظهار کرد این بخش از رزمایش نظامی، ابزاری برای بهبود عملکرد نیروها در کنار یکدیگر است و به طورمستقیم علیه هیچ دشمن خاصی انجام نشده است.
بخش اصلی این رزمایش شامل حملات دریایی در روز چهارشنبه برگزار می شود که در آن، نیروهای مشترک فیلیپین و آمریکا، کشتی غیرتجاری نیروی دریایی مانیل را غرق خواهند کرد.
این در حالی است که آمریکا و فیلیپین سال گذشته نیز رزمایش های مشترکی را در دریای چین جنوبی برگزار کردند.
تاکنون مقامات آمریکا از جمله جو بایدن بر تعهد تخطی ناپذیر واشنگتن در حمایت از فیلیپین در برابر هرگونه حملات مسلحانه تحت قرارداد دفاع دو جانبه سال 1951 تاکید کردند.
آغاز رزمایش نظامی آمریکا و فیلیپینانتهای پیام/